ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
/ اگر گهواره را پس داده بودند .... دلش خوش بود با طفل ِ خیالی .... /
◕◕گاهی درخود، قدم میزنم و جاپایم نمی ماند! ردّپایم کجا ــت؟◕◕
شب را باید لمس کرد
آفتاب را حس کرد ؛
و باران را فهمید .
خدایا!
هر چه هست
همه از نظر لطف توست ...
صبح نزدیک است
اما
هنوز دستان من خالی است!
"هزاران نفر برای باریدن باران دعا میکنند...
غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمههایش سوراخ است."