ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خوشا بحالت کامبیز جان که چه آسان گذشتی از همه ی هستی !
ما اما گذشتن را یاد نگرفتیم!
و همین شد دلیل ماندنمان ...
رفتن از مکانی قابل برگشت هم استخاره می طلبد!
اقا سنگه...ببخشیدا...میشه تو مامانم شی..
جون من...تو رو خدا...اخه خیلی خوابم میاد...
می خوام تو بغلت بخوابم...
مامانی جونم...مامان خودم...قربونت برم...
مامانی برام قصه میگی...
می دونم سنگا حرف نمی زنن...همین جوری گفتم...
راستی... مگه تو قلب نداری...چرا تاپ تاپ نمی کنه...
به لطف غربت زبان به دندان گرفتم
که در قرن ما،
سکوت تنها زبان مشترک عالم است
در کوچه پس کوچه های دیار دل، ایستاده ام به تماشا... به نظاره درجستجوی مسافری غریب که در خاطره ها جا مانده سراغش را از یادها وخاطره ها گرفتم نسیمی گفت: که در دیروز آرمیده است اگر نشانی از او می خواهی فردا در غروب خورشید بر خلوت تنهایی خویش نهیب زن شاید که بیدار شود، شاید...