ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در
نی نی چشمان تو
خود را
ویران می سازد
درد می کند هنوز جای دوست داشتنت...
دل من آرام بگــــــیر(!)
"او بی تـــــــــــــــــو آرام است"
گونه هایت خیس است ؟
باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران …
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست برای درد ها
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند …
روزگار نبودنت را برایم دیکته می کند و ....
نمره ی من باز - ۰ - می شود !
من هیچ وقت نبودنت را یاد نمی گیرم ....