تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

مادر پیر

مادر پیر مرا زیبا گفت ...گفت طاووس مشو که به عیبت خیزند...

گر شوی شعله شمع زیر پایت ریزند....

گفت پروانه نشو که به سرگردانی لای انگشت کتاب سالها میمانی...

نه زمین باش نه خاک که تو را خوار کنند...وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند


....آسمان باش که خلق به نگاهت بخرند و ز پی دیدن تو سر به بالا ببرند.....

نظرات 1 + ارسال نظر
صدف یکشنبه 23 تیر 1392 ساعت 17:23

خودم طبیبم!!

تجویز می کنم

هر روز ببینمت..

هرباز ببوسمت..

هرآن بمیرمت..

آن وقت شاید

درمان شود بیماری دلم!!!!

قربون طبیب دل و جانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد