ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مادر پیر مرا زیبا گفت ...گفت طاووس مشو که به عیبت خیزند...
گر شوی شعله شمع زیر پایت ریزند....
گفت پروانه نشو که به سرگردانی لای انگشت کتاب سالها میمانی...
نه زمین باش نه خاک که تو را خوار کنند...وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند
....آسمان باش که خلق به نگاهت بخرند و ز پی دیدن تو سر به بالا ببرند.....
خدایم را دوست دارم
او محبوب من است
او معشوق من است
او عزیزمن است
او رفیق من است
او روزی دهنده من است
اوست که هیچگاه مرا تنها نمیگذارد حتی اگر از او نافرمانی کنم .
......... إنی عَبدُکَ الضعیف المسکین ...........
هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا کـــرد …
نــــه !
هــر بار کـه خـــــــدا یــاد ِ دلــم کــــرد …
تـنـم لــرزید …
نــه از خــــــدا …
از خــــودم !
که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَر شــدم …
نـگـاهم را مــی دزدم …
مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند …