تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

عاشقی

  

عاشقی حس قشنگیست به انکارش مکش

دیگه پسر خوبی شدم

 

 مانکنم با کوچولوش دارن میرن بازار 

میبینیشون ؟

آرامش وجودم

دست هایم را به ابرها می دهم، خواب های رنگی می بینم

آرام می شوم

آرام تر از دریایی که شب طوفان زده ای را پشت سر گذاشته 

و حالا جان تلاطم دوباره را ندارد...