تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

۲۴ ماه گذشت

۲۴ ماه گذشت کامبیز جان و چه سخت گذشته و میگذرد بر ما درد فراقتت  

برادر عزیزم 

کامبیز جان تو پرستوی مهاجری بودی که کوچ نکرده سفر کردی

روحت شاد و قرین رحمت الهی  

ما درد فراق دیده بودیـــم افسانـــــــه غــم شنیده بــودیـــم

اما غم  فوت تو ......

دومین سالگرد

فکر کردن به نبودن ابدیت و روز درگذشتت کامبیز جان تک تک سلولهای بدنم را به غم می نشاند 

دومین سال درگذشتت عزیزم 29 مهر است .

مثل بارانی

باران را دوست دارم ، چون بی هیچ چشم داشتی به زمین می آید. 

 این فاصله را با تمام عشق طی می کند تا به ما اهالی خاک نوید تازگی و آبادانی بدهد.  

و تو نازنینم مثل بارانی برای من

بی تو

گل من تیام ،بی تو بخدا تنهام 

روز را خورشید میسازد و روزگار را ما

نسل پشت نسل

نسل پشت نسل، تنها امتحان پس می دهم