تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

یلدات مبارک

دو قدم مانده به رقصیدن برف
یک نفس مانده به سرما و به یخ
چشم در چشم زمستانی دگر
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما

یلدات مبارک

حتی اگر ...

ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺁﻏﺎﺯ

ﺁﺯﺍﺩﯼ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻭﺍﺯ

ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﺯ

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ...

اشتباه

شاعری قبله نما را گم کرد

            سجده بر

            مردم کرد !