تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

جا مانده است

جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد ....

احساساتم

هیچ جمله‏ای نمی‏تواند احساساتم و بیان کند.

می میرم و زنده میشم . هر بار که چشمات باز و بسته میشه ....

عیّار تنها

عیّار تنها دوست اگه گفتید چه رقمی + ه ؟

صبور و مهربان

دوستی دارم صبور ومهربان

پیش چشمش کوچک است این آسمان

دوستم با آرزو ها آشناست

خوب می داند  حواس من کجاست

دست خوبش سایبان خستگی

سر پناه فرصت دل بستگی

می شود در پیش او بی رنگ بود

شادمان شد داد زد دلتنگ بود

 می توان آرام راحت حرف زد

مثل باران با صراحت حرف زد

من نمی دانم که تنهایی کجاست  

چون حضورش بی کران بی انتهاست  

بی خیال های وهوی این وآن 

 دوستی دارم صبور ومهربان