تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

نـشدیـم ....


نیـا باران .... عـاشقـانه اش نکن .... مـنو او (مـا) نـشدیـم ....

دو๛تـتـــ دارمْــــــــــــــ ـ


دوستـتـــ دارґَ


تـنـہاجـملـِاـے است کـٍﮧ از شنیدنش هیچگـاه פֿـستِـ نِمے شوґَ

و تنهـآ جملـﮧاـے استـ کـِﮧ تــُو از گفتـش


هیچـگاه פֿـستـ نمـیشے

بـارها פּ بارها

بـﮧ تکـرار

 פֿـواهـمــ گـفتــ:

دوتـتـــ دارمْــــــــــــــ ـ

ارزشمندترین


ارزشمندترین مکان هایی که می توان در دنیا حضور داشت :


در فکر کسی ،


در قلب کسی ؛


و در دعای کسی ...

کودکی ها


به خانه می رفت
 با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی ؟
مادرش پرسید
 دعوا کردی باز؟
 پدرش گفت
 و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به دنبال آن چیز
 که در دل پنهان کرده بود
 تنها مادربزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
 و خندیده بود

حسین پناهی