تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

بیاد عزیزترینم کامبیز

  

زنده یاد کامبیز جودکی 

روحت شاد و یادت گرامی عزیزم

 

 

خسته خسته ام چندان که سایه بر اندامم سنگینی میکند

چیزی   مرا   به قسمت  بودن نمی برد

از  واژه ی  دو   وجهی تکرار خسته ام

من  بی  رمق ترین نفس   این حوالیم

از  بودن  مکرر   بر دار  خسته ام

من با  عبور ثانیه ها  خرد می شوم

از حمل  این  جنازه ی  هوشیار  خسته ام

نظرات 3 + ارسال نظر
صدف یکشنبه 20 شهریور 1390 ساعت 19:29 http://nazanin-e-man.blogsky.com

به احترامش می ایستم ودر سکوتی یک دقیقه ای برایش طلب آمرزش می کنم...و برای شادی روحش فاتحه میخوانم..روحش شاد..

نهایت مهربانیت را می رسانی صدف جان . سپاسگزارم

سیما پنج‌شنبه 24 شهریور 1390 ساعت 23:21 http://mehraboon.blogsky.com

آخی خدارو رحمتشون کنه
خیلی به هم نزدیک بودین؟
واقعا متاسفم

بله . متشکرم از همدردیت

شکوفه پنج‌شنبه 13 بهمن 1390 ساعت 18:12

داداشه عزیزم روحت شاد.بعد رفتنت بغض عمیقی تو گلومه.بعد رفتنت جز مردن آرزویی ندارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد