تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

صبورم،آرام ردشدی

آرام ردشدی

نــــوازشی کرد قدم هایت؛گوشهایم را
ندیدی تو مرا
مجذوب شدم

آنگاه که حواست به من نبود،
نگاهم نگاه ِ منحرف ا َت رادزدید
چه نجیب و زیبا بودی ...،

درپی ا َت بدویدند مردمک چشمانم
تودورشدی
نرسیدند،
خفه شد " داد ِ" صدایم؛ درگلویم
ندیدی...
نشنیدی...،
چهره ات را ربودم
"زندانی"! ساختم با قلبم
وشدی اسراردلم ،
شاید؛روزی تراببینم
وبگویم؛


عشق من ، 

"13" روز تعطیلات نوروز رفتند تا به 20 نوروز رسیدم 

 طول کشید انتظار اولیم حالا که شدم ثانیه ثانیه بودنش و بودنم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد