تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

خیال من و تو


باران که گرفت جاده مال من و توست

                                                    همرنگ تبسم خیال من و توست

بی چتر بیا به زیر باران برویم..........

                                                   این جاده پر از زبان حال من و توست

برای تو نازنینم


 
بـــــــرای تـــو زندگی می کنم، به عشق تو زنده هستم، اگر
نباشی دیگر نیستم

 تویی که بودنت به من همه چیز می دهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو می رود

عشق تو، حضور تو، به من نفس می دهد هوای بودنت...
 

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم...

نه به انتظار شکستم، نه منتظر کسی دیگری  هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی، تو مال منی و همه زندگی ام هستی
 
همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند می تپد...


به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

 

و.. این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو می میرم...

به هوای تو آمدن در این هوای‌ عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است...

بودنم به عشق بودن تو است،

 اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است..

 

 در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمی شود چشمهایم از این انتظار ، می مانم و می مانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و تورا  که به انتظارش نشستم را ببینم،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم...

 

نمی توان از تو گذشت، به خدا نمی توان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….

 

عشـــق مــهـــــــربـونــــم

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمی مانم ، نمی گویم همیشه بمان ،

 تا زمانی که هستی من نیز می مانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا می گذارم ،

نمی گویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی

قلبی که تنها تپش هایش برای تو است،

زنده ماندن من به شرط تپش های این قلب نیست،بلکه....

 به عشق بودن توست...

پس برای همیشه برای من بمونم

دوســــــتت دارم بهتـــــــــــرینـــم...

حالا دیگه چشم هایت را نبند


مهربانم!

شعر هایم...نوشته هایم و عاشقانه هایم

...به تمنای چشم های توست

...چشم هایت را نبند

هستی ام به باد می رود...

 

عشق بی همتای من!

به حرمت نفس هایت و

به حقیقت دقایق پریشان عاشقیمان سوگند

که پاکی چشمانت

زیباترین تصویریست که در

ذهن عاشق من حک شده است

چشمانت را ببند آرام جان


چشمانت را ببند آرام جان

امشب برایت واژه ها را کنار هم گذاشته ام

واژه هایی پرنور

و

یک جفت گوشواره ی فیروزه ای

که به لاله های دو گوشت بیاویزم!

زیباتر شدی و خواستنی تر...

کمی برایم بخند

وقتی می خندی، برایم عزیزتر می شوی...

می دانی

من به آغوش تو خو گرفته ام

امشب

من هستم

و رویای تو

و یک بغل شعر

برایم بمان

تو که نباشی

من یک بغل احساس پریشان دارم ...