تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

ای بهار جاودانم

ای عشق!
مرا به کسی جز خود نسپار.
من خسته تر از آنم که رنج های دوری را، تاب بیاورم.
ای یار من!
مرا ببر به آنجا که دوستانت نشسته اند و تو را می خوانند و تو را می خواهند و تمام شکوه بزرگیت را به نظاره نشسته اند و من در انتظار این سرزمین رویایی چه ها که نکشیده ام؟
ای طلوع ماندنی!
ای ترنم همیشگی!
ای زلال دوست داشتنی!
ای طراوت بهار!
ای بهار جاودان!
برای من لبخندی و نگاهی کافی است تا بدانم از دوستان تو ام...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد