تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

رهی معیری

نازنین یار من غافل از کارمن تا به کی
از غم روی تو، ناله زار من تا به کی
دشمنی کار تو، دشمنان یار تو تا به چند
عاشقی کارمن، اشک و غم یار من تا به کی
سوز پنهانم میدانی اشکم خونینم می بینی
آتش دل ر ا ننشانی تا به دامانم ننشینی
دل سیهی که مراد رهی ندهی
بی تو باشد ای ماه یار من هر شب آه
از توسنگین دل وای وز تو نوشین لب آه
فتنه رویت دل من صید گیسویت دل من
ای بلای جان تا کی سوزد و نالد همچو نی
زآتش خویت دل من

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد