تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

از دوست هر چه رسد ...

گر زنده در فراق تو ماندم عجب مدار       جان منی و نتوانم ز جان گذشت

کمتر ز مرگ و تلخی جان کندنم نبود      عمری که در فراق تو نامهربان گذشت

  

وقتی کـــــــــــــــــه...

وقتی که تمام شیرها پاکتی اند ...

وقتی همه ی پلنگ ها صورتی اند ...

وقتی که دوپینگ پهلوان می سازد ...

ایراد مگیر عشق ها ساعتی اند ...

دعا

کمی زود بود ولی

دعایت گرفت مادر بزرگ

                                  پیر شدم ...

نترس

این بار تو بگو دوستت دارم.

نترس،

من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید!

تنهایی...

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

دراین خانه ندانم به چه قصدی زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد

طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت