تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

تنــهام تیــام

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز.

نی نی چشمان تو

زندگی شاید آن لحظه مسدودیست

که نگاه من در

نی نی چشمان تو

خود را

ویران می سازد

بهارم

یه دفعه از چه فصلی سبز شدی

که تو احساس  من قدم بزنی

دروغ

درد می کند هنوز جای دوست داشتنت...

دل من آرام بگــــــیر(!)


"او بی تـــــــــــــــــو آرام است"

دلتنگی هایت

گونه هایت خیس است ؟
باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران …
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست برای درد ها
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند …

روزگار نبودنت

روزگار نبودنت را برایم دیکته می کند و ....

نمره ی من باز - ۰ - می شود !

من هیچ وقت نبودنت را یاد نمی گیرم ....